شعر

ساخت وبلاگ
دیگر بس است شبانه در خواب یار بودن

در کوچه های تاریک ، در بین راه خمودن

دردی به دل توداری، این دردنه از خماری

این اتشی است که از او امیدپاک بودن

دستد بده به دستش ، مستش بشو مستش

در اوج ان نهایت، دنیا به کام بودن

انگاه بده تودستور، برکاینات تا مور

این قطره ای زعشقش گر همتی نمودن

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 1:42&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  | 

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28

گلستان بود روزی زندگانی

بهشتم سوخت در اوج جوانی

نه دردی بود واهی و نه ناله

تمام لحظه هایش جاودانی

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 156 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28

ناله ایی میکرد دل از روزگار

میرسد دستان او بر دست یار

میشود یکبار دیگر بی خبر

یار من با من بیاید در سفر

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28

درد غربت را نگو در هر گذر

چونکه گویند خسته گشته از سفر

انکه با جمع است نداند درد چیست

درد عشق شیرینتر از جانت بخر

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 17:1&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  | 

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28

من بودم و جام می ، میخانه و صدها نی

سرمای جگر سوز را، اتش بزند گر  دی

از مزرعه تا منزل، امید دلم حاصل

امید ز کف پر زد اسان نشد مشکل

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 17:7&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  | 

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 170 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28

درد دل میکرد ، روزی یک جوان پیش ان فرزانه دل شوریده جان ای که هستی پیر این راه گران توبده پندی چه باید کرد زمان من مثال یک غریب گم شده تو همان خورشید هستی درنهان هر کجاپا میگذاری سخت سخت من نمیدانم چرا او بسته بخت مانده ام درمانده چون هر مانده ایی دست سربازت بگیر فرمانده ایی پیر فرزانه نگاهم کرد و گفت پس تو عمرت را نده ارزان و مفت ای جوان ایا بدانی کیستی؟  تو خدایی و خدایی زیستی؟ چرخ گردون و تمام کاینات پس بده فرمان اطاعت از کرات چونکه هستی یک خدا در روزگار تو چرا بنشسته پشت غم سوار؟ تو خدایی تو خدایی ای جوان پس بده فرمان که بینی صد نشان + نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 17:18&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  |  شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28

دیشب به خواب باغ بهشت را دیدم

یاران طلاییه و زید را دیدم

ان سنگر هم سنگر پرعشق وصفا

در خط مقدمش خدا را دیدم

دیدم که خمپاره و توپ وتیربار

اتش کشد به هر یک چشم نگار

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 17:28&nbsp توسط علیرضا چهره افروز  | 

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 151 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28

تا به کی بالاو پایینم کنی

گربه ایی باشم ولی شیرم کنی

تا به کی پشت در میخانه ات

دست وپا بسته تو زنجیرم کنی

تابه کی دادوفغانم بشنوی

درجوانی عاشقی پیرم کنی

این جوانمرد نباشد یارمن

ناله و اه وفغان سیرم کنی

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 186 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28

دیگر بس است خدایا در خواب یار دیدن

از غربت و فراغش از دیده خون چکیدن

در اسمان کسی هست او باده داده در دست

تا کی به انتظار ان دیده با شنیدن

شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 154 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28

تا یاد دارم یار من ، دیوانگی بود کار من اواره ایی مست و خراب عشق تو شد افسار من ما با تو کردیم عاشقی تا که بجوییم زندگی ما دل که دادیم پس چه شد او نیست دربازارمن شعر...
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6rozehazarf بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 4:28